چهارشنبه ۳ مهر ۹۸
روانشناسی کاربرد زیادی در برنامهریزی شهری دارد. مطالعه بر روی چگونگی کارکرد اجتماعی، نیازهای روانشناختی مردم و علایق و سلایق آنها در باید برنامهریزی رشد شهرها در نظر گرفته شود.
به عقیده جیفورد (Gifford)چارچوبی از نقطه نظرات، تحقیقها و فرضیات را فراهم می آورد که می تواند به ما در درک بهتری از روابط متقابل انســــــان و محیط اطراف، کمک کند.روانشناسی محیطی مطالعه پیچیده بین مردم و محیط اطرافشان است. روانشناسی محیطی با شـاخه اصــــــلی روانشـــــناســــــی تفاوت دارد زیرا به محیط فیزیکی روزمره می پردازد.
با استفاده از این دانش می توان پیش از طراحی و ساخت، ارزیابیهایی را انجام داد که بهترین ابزار برای طراحان حرفه ای به حساب می آید. اگر ما بدانیم چه چیز در گذشته عملکرد بهتری از خود نشانداده است،برای طراحی بهتر در آینده آمادگی بیشتری خواهیم داشت. با استفاده از تئوریهای کنترل می توان مشاهده کرد که محیط نقش اساســی را در شکل گیری احساس ارزشها و توانمند ساختن برای افراد و گروههای مختلف ایفاء می کند.
دلبستگی مکانی، معنایی است، که ما در محلی که با آن آشنایی کامل داریم پیدا می کنیم و هویت مکان با محیط فیزیکی در ارتباط است.
در بسیاری از موارد اینها بنظر می آید باهم درآمیخته شده و قابل تمایز نیستند.در واقع با پیشرفت دلبستگی مکانی در طول زمان، احساس هویت مکانی نیز شکل می گیرد ولی تفاوت آنها در ضمیری است که به هریک از آنها مربوط می شود.
بنظر می رسد هویت مکانی برسطحی از ضمیر تمرکز دارد که ایجاد دلبستگی مکانی نمی کند.
روانشناسی اشکال هندسی در معماری و طراحی داخلی
,شکل ها نیز دارای خصوصیت گویا ومعنی دار نظام زیباشناختی خود هستند.در طراحی,این کیفیت های معنی دار شکل و رنگ می بایست با یکدیگر مطابقت داده شوند,یعنی شکل و رنگ در معنی دار بودن و مفهوم خود یکدیگر را تایید و اثبات نمایند.سه شکل اصلی مربع,مثلث و دایره نیز مانند سه رنگ اصلی قرمز,زرد و ابی دارای خصوصیات مفهومی و بیانی مشخص هستند.
همچنین بخوانید : چگونه زندگی موفق داشته باشیم
مربع,نمایانگر ماده,وزن و حدود مشخص است وحسی از کشش و امتداد و تجربه حرکت را القاء میکند.مربع با رنگ قرمز منطبق است و وزن حجم قرمز با شکل سنگین و ساکن مربع مطابقت دارد.
مثلث با زوایای حاد و تند,تاثیر ستیزه جویی,پرخاش و تهاجم را ایجاد میکند.مثلث سمبل تفکر است و حالت وخصوصیت بی وزن ان با زرد روشن هماهنگی دارد.
دایره بر عکس مربع,احساسات را ملایم و معتدل میکندو حس ارامش و حرکت ارام و اهسته را القاء مینماید.دایره سمبل روح است که در درون خود همواره در حال حرکت است.
تطابق و تناسب هر رنگ با شکل مربوط به خود مستلزم همانندی و توازن است.اگر رنگها و شکل ها در بیان مفاهیم و حالات توافق داشته باشند,تاثیرات ان دو چندان خواهد بود.
جنس بافت عامل مهمی است که باعث زنده شدن رنگها میشود.در واقع برخی رنگها تنها در صورت قرار گرفتن در جنس و بافت مناسب میتوانند همنشینی زیبایی را ارایه دهند، این موضوع از دو نگاه قابل بررسی است:
1)وقتی نور از بافتهای مختلف بازمی تابد، ما تاثیرات مختلفی را مشاهده می کنیم.شاید این بازتاب درخشان، مات، شفاف یا کدر باشد یا نرمی و زبری بافت آن توجه انسان را به خود جلب کند
2)ما از لحاظ فیزیکی نیز میتوانیم از بافت سطوح لذت ببریم و این زمانی است که بافت و جنس سطح مورد نظر نیز با زیبایی ظاهری آن هماهنگی داشته باشد.
ایجاد تعادل میان بافت های سخت و نرم ، راه ایجاد فضایی مناسب و دلنشین است. اتاق خوابی به رنگ تماما سفید شاید به تاثیر گرمابخش و جذاب تخته های عسلی رنگ کف اتاق احتیاج داشته باشد. اما این رنگ می تواند از تخته های چوبی و روغنی کف، کفپوشی از گیاه آگاو، یک قالیچه پشمی شیک، درخشندگی نخودر رنگ پوشش کف، چوب پنبه یا سنگ تامین شود.معمولا بافت اشیاء به رنگ آنها عمق می دهد و توجه شما را به ابعاد مختلف آنها جلب می کند.
بهتر است در میان روکش های مبلمانداخلی و روکش دیوارها تنوع ایجاد شود مثلاً در کنار انواع پارچه های نرم و لطیف ابریشمی ، تافته و چرمی از پارچه های ضخیم تر بافت دار یا پارچه های کتان طبیعی و حتی پارچه های توری شفاف استفاده کنیم، یا در کنار سطح صاف وسیقلی رنگ دیوار از آجرهای زبر وسخت قرمز-قهوه ای بهره ببریم . خوب است خاطر نشان کنیم که کنار هم قرار دادن سطحی بافت دار و خشن و سطحی صاف و صیقلی موجب ایجاد نوعی تضاد زیبا و جذاب می شود چرا که سطح بافت دار و زبر نور را به خود جذب می کند و سطح براق ، نرم و صاف نور را منعکس می کند .
با معرفی بافت و رنگهای مختلف در انواع پارچه ها و سطوح متفاوت می توانید فضایی زیبا و غنی تر را ایجاد کنید . برای مثال قرار گرفتن یک پارچه چرمی به رنگ سبز مغز پسته ای در مقابل دیواری با رنگ بژ ظاهر زیباتری نسبت به قرارگیری پارچه ای صاف و بدون بافت از همین رنگ در مقابل این دیوار ایجاد می کند .
به علاوه بافت ها ، طرح ها و وجود لوازم غیر معمول و متفاوت می تواند موجب رویایی ، رسمی و حتی خیلی مناسب تر به نظر رسیدن فضای یک اتاق شود .
روانشناسی نور در معماری و طراحی داخلی
قدرت نور در تمام شکلهایش، ابزار موثری برای تغییر کیفیت هر رنگ و فضای خاص در طراحی معماری می باشد.اثر اوقات نور چندان مورد توجه قرار نمی گیرد، اما این عنصر عملا قدرت آن را دارد که تاثیر رنگ را کاملا از بین ببرد یا به بهبود آن کمک کند.وقتی رنگ و بافت را انتخاب می کنید، آنها را در نور طبیعی روز، در زمانهای مختلف بررسی کنید.
این کار را قبل از آنکه در مورد رنگ دقیق مورد استفاده تصمیم بگیرید انجام دهید زیرا برخی رنگها مثل بنفش یاسی یا آجری با کمترین تغییر در نور طبیعی یا مصنوعی، کاملا تغییر می کنند.
نور درخشان روز بهترین نور برای کار کردن است و نور هالوژن نیز بسیار به مشخصات نور طبیعی نزدیک است.حبابهای تنگستن نیز ته رنگی از زرد و نارنجی دارند که بر رنگ آمیزی اتاق ها و دیوارها تاثیر می گذارد.
لامپهای فلورسنت هم رگه ای از نور سرد و تند آبی دارند.
حتی رنگ نور طبیعی نیز در طول روز تغییر می کند.درست بعد از سحر، این نور بیشتر زرد است؛ در حالی که هنگام غروب به رنگ قرمز می گراید. تفاوت فصلها و تفاوتهای جغرافیایی نیز نور طبیعی را تحت تاثیر قرار می دهد.
سقف سفید حدود ده تا پانزده درصد از نور را باز می تاباند و از هر رنگ رنگ دیگری بهتر است. بنابر این مهم است که هنگام اضافه کردن به دکوراسیون داخلی سقف ها و کف ها را هم در نظر بگیریم.
به طور معمول در طراحی داخلی، به کف یک رنگ خنثی می زنند تا چشم به سمت آن کشیده نشود.به همین ترتیب، سقف با مایه های کم رنگ نیز به طور بصری، ارتفاع و فضای اتاق را افزایش می دهد و به چشم اجازه می دهد که روی دیوارها، رنگ و سایر عناصر داخلی متمرکز شود.
در این راستا تفاوت نیز از اهمیت برخوردار است.همان طور که مناظر مختلف در آفتاب تابستان و آسمان پاییز کاملا متفاوت هستند. فضاهای داخلی نیز با هم تفاوت دارند.بنابر این چشم دارای خصوصیت ذاتی مقایسه است.حتی اگر یک ظرف سیب سرخ هم تحت نور خاصی کمی آبی به نظر برسد، چشم با رنگ دادن دوباره به سایر رنگهای اطراف آن، این تفاوت را جبران می کند، به طوری که به شکل یک طیف جدید و اندکی تغییر یافته درآید و موزون باشد.
درزمینه تاثیر محیط و معماری بر رفتار می توان به ۳ دیدگاه اشاره کرد:
۱) جبری نگری معماری:
از این دیدگاه معماری و محیط اطراف دلیل بروز رفتار در فرد خواهند بود.
۲) اختیاری نگری محیطی:
در این دیدگاه انتخاب فرد باعث بروز رفتار خواهد بود.
۳) احتمالی نگری محیطی:
این نگرش حد وسطی از دو دیدگاه قبل است.
استرس زاهای محیطی عواملی هستند که به دلیل نقش تحدید کننده ای که دارند باعث بروز استرس در فرد خواهند شد. از جمله این موارد می توان به سر و صدا، گرما و رطوبت هوا و احساس ازدحام اشاره کرد. در مورد محیط هایی که موجب استرس در انسان می شوند تحقیقات مستقل انجام نشده است. در مورد این دسته از محیط ها باید به نقش فرآیند ادراک در ایجاد احساس استرس در افراد اشاره کرد.
استرس
استرس واکنش روانی و فیزیولوژیکی است و زمانی رخ می دهد که فرد حس می کند در موقعیت و شرایط تهدید کننده ای قرار گرفته است. استرس غالبا به صورت احساس اضطراب تجربه می شود. هنگامی که فرد احساس می کند در معرض خطر و تهدید قرار گرفته است سیستم اعصاب سمپاتیکش او را آماده فرار از خطر یا مقابله با آن می کند و در عین حال در درون فرد پاره ای واکنش های فیزیولوژیکی نظیر تپش قلب، تعریق، دلشوره و افزایش ترشح آدرنالین و مواد شیمیایی دیگر رخ می دهد.
سه دیدگاه عمده در رابطه با استرس عبارتند از:
الف) نظریه استرس عینی:
در این تئوری عامل محرک باعث ایجاد برانگیختگی بدن می شود، این واکنش فرد را برای نشان دادن عکس العمل در مقابل شرایط استرس زا آماده می کند اما این حالت تا مدت زمانی کوتاه کاراست، اگر طول مدت استرس زیاد شود به مرور باعث ایجاد احساس «گیجی، دگرگونی در ادراک، کاهش سطح تمرکز و یادآوری» می شود. در نهایت استرس باعث اختلا ل کامل در تصمیم گیری و هوشیاری فرد خواهد شد.
ب) نظریه زمینه قبلی:
بر طبق این نظریه برخی افراد به واسطه سابقه ژنتیکی و زمینه مساعد شرایط فردی در لحظه استرس، مقابل یک نوع محرک نسبت به سایرین واکنش شدیدتری نشان می دهند.
ج) نظریه های الگوی شخصیت:
در این دیدگاه الگوی شخصیتی افراد در نحوه واکنش به استرس دارای اهمیت است. افراد بسته به الگوی شخصیتی خود نسبت به استرس واکنش های متفاوتی بروز می دهند البته این نکته باید در نظر گرفته شود که استرس به خودی خود یکی از واکنش های طبیعی است که جهت ادامه حیات گونه های مختلف، لا زم و ضروری است.
.
محیط
محیط را به شکل ضمنی هر آنچه در اطراف ما است، چه ساخته شده چه طبیعی، می توان نامید. با این وجود تعریف ما از محیط بسته به نوع برداشت و استفاده ما از محیط متفاوت است: «جغرافی دانان زمین آب و هوا، روان شناسان مردم و شخصیت فردی آنها، جامعه شناسان سازمان های اجتماعی و فرآیندها و معماران ساختمان ها و محیط های باز و منظر را محیط تعریف می کنند.»
بسیاری از عوامل غیرفیزیکی موجود در محیط می توانند محیط را متاثر کنند. محیط های طبیعی اغلب به عنوان عواملی که از فشار روحی می کاهند در نظر گرفته می شوند اما گاهی در شمار موارد استرس زا قرار می گیرند.
محیط را می توان به طرق مختلف برحسب موارد گوناگون دسته بندی کرد. از جمله دسته بندی هایی که در مورد محیط انجام شده تقسیم بندی جان لنگ است وی محیط را در زیر گروه های محیط کالبدی، محیط اجتماعی، محیط روانشناختی و
محیط رفتاری تقسیم بندی می کند:
محیط کالبدی شامل محیط های زمینی و جغرافیایی، محیط اجتماعی شامل نهادهای متشکل از افراد و گروه ها، محیط روانشناختی شامل تصاویر ذهنی مردم و محیط رفتاری مجموعه عواملی است که فرد به آن واکنش نشان می دهد.
در زمینه دیدگاه های ارائه شده در باب تاثیر محیط و معماری بر رفتار می توان به سه دیدگاه عمده اشاره کرد:
▪ جبری نگری معماری:
این دیدگاه از نخستین دیدگاه ها در مورد تاثیر معماری بر رفتار انسان بوده است. لنگ در ابتدای کتاب آفرینش، نظریه معماری بیان می کند که بیشتر نظریه های معماری بر این اعتقاد و اساس بوده است که محیط ساخته شده، یکی از عوامل تعیین کننده رفتار اجتماعی انسان بوده است. این دیدگاه در گفتار آلتمن قابل مشاهده است: «محیط و رفتار آن قدر در هم تنیده شده اند که به سختی می توان آنها را از هم تفکیک کرد. رفتار را نمی توان مستقل از رابطه درونی آن با محیط درک کرد و رفتار را باید در بستری محیطی تعریف کرد.» اما این دیدگاه در واقع نوعی «اعتقاد به جبریت معماری» است.
لنگ دلیل این اشتباه در تاریخ نظری معماری را بنیان گذاری نظریه های «معماری براساس مدل ساده انگارانه انگیزش - پاسخ» می داند. به این شکل محیط ساخته شده یا طبیعی محرک و رفتار انسان ها پاسخگوی محرک در نظر گرفته می شود.
در واقع ایرادهای دیگری هم بر این دیدگاه وجود دارد:
۱) نخست اینکه با وجود اهمیت عواملی اجتماعی و فرهنگی، این دیدگاه در اهمیت محیط فیزیکی مبالغه می کند.
۲) دوم اینکه جبری نگری تاثیرات غیرمستقیم محیطی و تعامل معماری متغیرهای محیطی را که به صورت ترکیبی عمل می کند نادیده می گیرد و بالا خره این که جبری نگری، تعامل میان فرد و محیط را نادیده می گیرد و فرد را منفعل می پندارد...» نکته ای که مد نظر لنگ است در روانشناسی محیطی از تاریخ ۱۹۸۰ میلا دی مورد توجه قرار گرفت، رابطه انسان - محیط رابطه ای دوسویه است. هر دو به نوعی بر هم تاثیر گذارده و از هم متاثر می شوند. بنابراین نمی توان صرفا وجوه کالبدی محیط را دلیل بروز رفتارها در انسان دانست. باید همواره این نکته را مدنظر داشت که جز ویژگی های محیطی، عواملی متعدد در شکل گیری رفتار انسان ها در محیط های مختلف وجود دارد. البته ممکن است در طول تاریخ معماری به مواردی برخورد کرد که در یک محیط، آنقدر ناهنجاری اجتماعی اتفاق افتاده باشد که سرانجام مسوولا ن تصمیم به تخریب آن مکان گرفته اند، اما این نکته همیشه صادق نیست.
روانشناسی منزل
روانشناسی منزل معماری و دکوراسیون بیشتر از آنکه به بحث چیدمان و نحوه ساخت و ساز بپردازد، به موضوعاتی چون خلق فضاهای زیبا و آرامش بخش، تامین امنیت روحی و روانی افراد و نیز چگونگی تاثیر آن بر روی روحیات و شخصیت افراد مختلف مربوط می شود.
بر همین اساس در پژوهش های اخیر، رشته ای تحت عنوان "روانشناسی معماری" یا "معماری روانشناختی" پدید آمده است که اصول هنری و خلاقیتهای موجود در علم دکوراسیون و معماری را با علم شناخت روح و روان انسانها پیوند می زند.
منبع: پیمان ساز